حالا شما تعجب نکنید که اگر یک دانشجوی کارشناسی ارشد در چهل سالگی انقلاب اسلامی دقیقاً همان حرفهای مخالفان روحانیت را در زمان شاه خائن نشخوار و تکرار بکند. تبلیغات آنقدر سنگین است که اگر خدای نکرده زن و شوهری در اتاق خواب هم دعوایشان بشود، نزدیکانشان میگویند همش تقصیر آخوندهاست، چرا؟ چون یکی از آخوندها خطبه عقد اینان را خوانده و ...
ادامه قصه دلنشین دانشگاه رفتن زیبای زادسرجیرفتی:
در یکی از آخرین روزهای سال تحصیلی ۱۳۶۷، آن دانشجوی مورد اشاره در خاطره قبلی، خطاب به نگارنده گفت:
آقای زادسر آیا میدانید که شما فکر و عقیده مرا نسبت به حوزههای علمیه و روحانیت، تغییر دادید.
توضیح بدهید لطفا،
ادامه داد قبل از اینکه شما را ببینم، در اثر تبلیغات گسترده منفی بر ضد روحانیت، واقعاً باور کرده بودم که آخوند یک موجود تنبل، کندذهن، تنپرور و فشلی است که چون از راهیابی به مراکز علمی، صنعتی، تجاری، و دیگر مشاغل مهم سیاسی اجتماعی درمانده است، از سر بیکاری و اجبار، برای گذران زندگی روزمره خود رفته حوزه و آخوند شده است.
بدو گفتم واقعاً اینجوری فکر میکردید؟
پاسخ داد: حاج آقا اکثریت اقشار جوان و غیرجوان، چنین باوری دارند، اما شما طی دو ترم گذشته به عنوان یک آخوند، مُهر "باطل شد" را با رنگ قرمز، بر این باور غلط که القای دشمنان دین مبین اسلام است، کوبیدید و در مقام عمل، تمام ذهنیات منفی امثال مرا پیرامون این صنف محترم و تاریخی و دشمنشکن، به دیدگاههای مثبت تغییر دادید. شما اینجا در مقابل چشم و گوش همه اساتید و دانشجویان زبان و ادبیات انگلیسی، چنان خوب و قشنگ عمل کردید و درس خواندید که حتی غیر مذهبیها نیز شما را به عنوان یک روحانی مقبول قبول کردند.
در این بخش یادآور میگردد که نمونه این داستان تلخ را، یکی دیگر از مسنترین اساتید بخش مذکور، در سال دوم یا سوم حضورم در بخش زبانهای خارجی دانشگاه شهید باهنر کرمان تکرار کرد. درست در خاطرم هست که یکی از اساتید زبان فرانسه که ما میبایست به عنوان زبان دوم حداقل نُه واحد پاس کنیم، به نام دکتر ... که فکر میکنم شصت الی هفتاد سال سن داشت، در حضور همه دانشجویان و در کمال بهت و حیرت همگان رو کرد به من و گفت:
آقای زادسر هیچ میدانی که من از آخوند جماعت خوشم نمیآید!
متأسفم، چرا استاد؟
جواب داد نمیدانم، لاکن از شما خوشم آمده و شما را دوست دارم.
بنده "مغسی موسیو" را گفتم، (گرچه حالا بسیاری از فارسی زبانان متأسفانه فرانسه پرست هستند و مغسی را هم فارسی کرده و مرسی مرسی مرسی میگویند. چقدر زشت)، مغسی را گفتم و ادامه دادم استاد من میدانم شما چرا از آخوند خوشتان نمیآید!
با تعجب گفت: خُب چرا خوشم نمیآید؟
استاد، جنابعالی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تحصیل زبان فرانسه را تا کارشناسی ارشد، در دانشگاه تهران ادامه دادهاید، درست است؟
بله
در قبل از انقلاب اسلامی خصوصاٌ در مجامع علمی و مراکز دانشگاهی، توسط رژیم ستمشاهی و کمونیستها، مارکسیتها، فدائیان خلق اقلیت و اکثریت، شریعتیسمها، منافقان و . و ...، به شدت علیه روحانیت تبلیغ میشد و شخص شاه ملعون و منحوس به ساحت این قشر متدین و دانشمند علنی توهین میکرد تا بقیه. جو ضد روحانیت تا آنجا بود که دانشجویی جرأت نداشت که به آخوندی نزدیک شود یا معاشرتی داشته باشد، درست است؟
بله درست است. همینطور بود که گفتید
جنابعالی هم هرگز با آخوندی معاشرتی نداشتی و از نزدیک برخوردی نکردید
درست است
برای اخذ دکترا هم در همان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی عازم دانشگاه سوربن فرانسه شدید. در آنجا نه فقط بر ضد روحانیت بودند که اصل دین و دیانت را انکار کرده و لیبرال بودند. آنجا هم نه با روحانیت و کشیشهای آنان ارتباطی پیدا نکردید و همچنان راجع به روحانیت و آخوندها منفیبافی داشتید. در برگشت به ایران این وضعیت را ادامه دادید تا انقلاب شد. بعد هم که انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، و با شروع کار مجدد هم هیچ ارتبایطی با روحانیت برقرار نکردید، بله؟
بله
بنابراین گمان جنابعالی این بوده و هست که از آخوند خوشتان نمیآید. اما طی این چند سال مجبور شدید که یک دانشجوی آخوند را تحمل کنید و حرکات و سکنات و گفتار و کردار و احساساتش را شاهد و ناظر باشید، چون چنین شد لاجرم به حکم اجبار و ارتباط انسانها با یکدیگر، از بنده که از کوچکنرینهای دنیای روحانیت اصیل اسلام هستم، خوشتان آمده است، حالا تصور بفرمایید که اگر با مطهریها، بهشتیها، خامنهایها، و . و ... معاشرت داشتید، چه میشدید، قطعاً عاشق واقعی روحانیت شده بودید.
اینجا بود که در حضور تمام دانشجویانش به زیر برده و در فکر فرو رفت و پس از مکثی عمیق و طویل گفت:
این هم یک حرف متین و قوی و جدی است و ساکت شد.
حالا شما تعجب نکنید که اگر یک دانشجوی کارشناسی ارشد در چهل سالگی انقلاب اسلامی دقیقاً همان حرفهای مخالفان روحانیت را در زمان شاه خائن نشخوار و تکرار بکند. تبلیغات آنقدر سنگین است که اگر خدای نکرده زن و شوهری در اتاق خواب هم دعوایشان بشود، نزدیکانشان میگویند همش تقصیر آخوندهاست، چرا؟ چون یکی از آخوندها خطبه عقد اینان را خوانده و ...
یک قصه دلنشین دیگر با یکی از اساتید خانم دارم که انشاءالله بتوانم تقدیم کنم.
طلبه بسیجی؛
زادسرجیرفتی؛
تهران، مرکز، نه پایتخت ایران
20 مهر 1396